آشیونه مشترک پر از عشق مامان جون و باباجونآشیونه مشترک پر از عشق مامان جون و باباجون، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
نازدخترموننازدخترمون، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
آیداآیدا، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

هدیه خدا

6557

هفته18 دخترکم

سلام دختر گل مامان خوبی عزیزکم؟ فدای دخترکم بشم، عزیزکم الان تو هفته 18 هستی و دو سه روزی هست وارد ماه 5 شدی گل من، فقط 5 ماه مونده تا دیدن روی ماهت به مامان قول بده محکم به دلم بچسبی و خوب خوب رشد کنی و به وقتش بیای بغلمون عزیزکم انتخاب اسم خیلی سخته مخصوصا اینکه شما گل دخملی، امیدوارم یه اسم خوب برای عزیز دلم پیدا کنم خیلی خیلی دوستت دارم عاشقتم عزیزک ان شالله همه دوستان منتظر این روزهای قشنگو ببینن ...
23 شهريور 1393

دختر قشنگ ما

نی نی عزیز تو دلیم یه فرشته ناز هست، دخمل هست، دوستان عزیز و همیشه همراهم بالاخره دیروز فهمیدم هدیه خدا بهم چه جنسی هست، دیروز رفتم پیش دکتر جدیدم برا تشکیل پرونده خدا رو شکر همه چی خوب بود و برای بار سوم صدای قلب عزیزمو شنیدم که زیبا ترین آهنگ دنیاست  برام بعدشم سونو که خدا رو شکر دختر کوچولوم حالش خوب خوب بود ..... من هم دختر دوست داشتم هم پسر هردوشون هدیه خدان و شیرین اما همسری عاشق دختر بود، مامان و مامان بزرگا هم تشخیص پسر داده بودن و ما واقعا شوکه شدیم و خوشحال ...یه دخمل ناز از جنس خودم ....خیلی خوشحالم از خدا میخوام تک تک این لحظات رو نصیب دوستان منتظرم کنه .... راستی بعد فهمیدن جنسیت تو دلیم براش اولین لباسو ...
20 شهريور 1393

هفته 17 نفسم

نانازی خودم چطوره؟ قربونت برم عزیزم، فدای پریدنات بشم که چند روزه حسشون می کنم، یه چیزی شبیه نبض، مخصوصا وقتی مامان میخواد بخوابه کوشولویی شروع به بازی میکنه ، فدای سرت گلم هرچی دوست داری تو دلم بازی کن،عزیزکم دو سه روزی هست سرما خوردم، ببخشید که اذیتت کردم اما خدا رو شکر الان بهترم، دیگه قول میدم مراقب دوتامون باشم نفس تو دلی من....نمیدونی روز به روز چقدر برام عزیز و خواستنی میشی، راستی مامان جون دکترمون رو میخوام عوض کنم و چه کار سختی هست یه دکتر خوب پیدا کردن! هر کسی از دکی خودش تعریف میکنه و موندم چیکار کنم، دوست دارم زیر نظر یه دکتر خوب باشیم که پشیمونی برام نیاره، الان خودتو گوله کردی گل مامان دوستت دارم....توکل برخدا ان شالله بتونم یه...
17 شهريور 1393

میلاد آقای مهربونیها

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع) امروز روز میلاد آقای مهربونیها ،آقامون امام رضا هست، همون آقای مهربونی که نگفته حاجت میده و همیشه هوامونو داره، یا امام رضا چقدر دلم تنگه حرمته، آخرین باری که اومدم ازت یه حاجت خواستم ، خواستم که سری بعد سه نفره بیایم پابوست و همونجا میدونستم حاجتمو گرفتم...مگه میشه روبروی ضریح از آقا چیزی خواست و آقا جواب رد بده......آقاجون حافظ فرزندم باش....و قسمتون کن با فرزندمون بیایم پابوست.....آقا میلادت مبارک ...
16 شهريور 1393

تولد...تولد....تولد وبمه

سلام بر عزیز 16 هفته ایی مامان، خوبی گل من؟ این روزها حست می کنم گلم، مخصوصا شبها، و چه حس قشنگیه حرکات زیبای تو داره باورم میشه یه کسی تو دلمه، یکی که خیلی برام عزیزه، روز بروز عشقم بهت بیشتر میشه و چه زیباست این حس مادری.... هر روز باهات حرف میزنم عزیزکم میدونم که صدای مامانو میشنوی، تو دلی عزیزم از خدا بخواه همه منتظرها این روزهای عزیزو با تموم وجود حس کنن.... امروز تولد یکسالگی وبلاگمون هست سال پیش همین موقع ها بود که یه وب برای عزیز دلی که نیومده بود زدم.... اون روزها نمیدونستم بعد یکسال صاحب وب میاد تو دلم ، گاهی اونقدر نا امید میشدم که فکر میکردم مامان شدن برای بقیه است و من هیچ وقت تجربه اش نمی کنم اما خدایا منو ببخش بخاطر روز...
10 شهريور 1393

اولین بار حست کردم

سلام به عزیز تو دلی مامان، ناناز من الان تو هقته 15 هستی و ان شالله پس فردا وارد هفته 16 می شی ان شالله حالت خوب باشه و خوب رشد کنی گل من، این روزها منتظر حس کردن حرکات قشنگت هستم عزیزم، امروز یه توپ قلقلی زیر شکمم دیدم که شما بودی مثل یه توپ سفت جلوی شکمم بودی اولین بار بود که حست میکردم نمیدونم اینم جز حرکت شما میشه یا نه؟ خوب تجربه ایی ندارم مادر..... نیم ساعت بعدش وقتی دوباره دراز کشیدم دیدم رفتی سمت چپ و اونجا گوله شدی، رفتنت به سمت چپ رو احساس کردم مثل یه ماهی شاید هم یه چیز دیگه.....حالا نمیدونم اینا چی بود؟ دوستان عزیزی که تجربه دارید بنظرتون اینا حرکات نی نی ام بود؟ممنون میشم راهنماییم کنید ...
4 شهريور 1393

عکس های بیاد موندنی نی نی جونیم

  اولین اعلام حضورت گل مامان، بالاخره بی بی چک رو با دو خط پررنگ دیدم،18 خرداد سال 1393 آزمایش بتا ، 19 خرداد 1393 مطمئن شدم یه فرشته کوچولو تو وجودم هست سونوی NT ، خیالم از سلامتیت راحت شدو دومین باری بود که دیدمت ، حسابی بزرگ شده بودی ماشالله،20 مرداد 1393 اولین سونو تو مطب انجام شدکه عکسی چاپ نشد. اولین بار هم 20 مرداد صدای قلب نازنینتو شنیدم،وقتی خانم دکتر میخواست صدای قلبتو واسم بذاره یه خورده طول کشید تا قلبتو پیدا کنه، اونجا بود که فهمیدم چقدر دوستت دارم اشک تو چشام جمع شد فکرای بد اومد سراغم که یدفه دیدم یه صدای قشنگ تلوپ تلوپ تو فضای اتاق پخش شد و خدا روشکر همه چی خوب بود. خدایا این لحظات نابو...
1 شهريور 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد